سرخط خبرها
پلیس مشهد مرد جوانی را به اتهام فریب و اخاذی دستگیر کرد | دستگیری جوانی که عاشق پیرزن ها بود!

پلیس مشهد مرد جوانی را به اتهام فریب و اخاذی دستگیر کرد | دستگیری جوانی که عاشق پیرزن ها بود!

  • کد خبر: ۳۶۴۹۵۷
  • ۲۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
بررسی‌های پلیس مشهد پس از شکایت زنی از یک جوان ۲۵ ساله نشان داد که پای زن‌های بیشتری در این پرونده در میان است و پلیس با متهمی روبه رو ست که با شکار زن‌های میان سال و کهن سال پولدار از آن‌ها کلاهبرداری می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ وقتی وارد کلانتری سناباد مشهد شد، روی صورتش ماسک داشت و خیلی آرام حرف می‌زد. با صدایی آهسته که سخت به گوش می‌رسید گفت که‌ می‌خواهد از یک سارق شکایت کند. براساس اظهارات زن، او را به دایره تجسس کلانتری سناباد راهنمایی کردند.

زن که انگار هنوز درباره شکایت کردن تردید داشت، با گام‌های لرزان وارد دایره تجسس شد. او همراه مرجوعه قضایی یک قولنامه نیز به  کارآگاهان تحویل داد؛ مدارکی که زن با اشاره به آنها، توضیح داد که ۳۰۰ میلیون تومان برای خرید یک موتورسیکلت داده است؛ موتورسیکلتی که سند آن به نام مردی بیست و پنج ساله ثبت شده؛ اما این فرد به نام «امیر»، این موتور سیکلت را به نوعی با کلاهبرداری تصاحب کرده است. 

بررسی‌های بعدی نشان داد که پای زن‌های بیشتری در این پرونده در میان است و پلیس در واقع با یک متهمی روبه رو ست که با شکار زن‌های میان سال و کهن سال پولدار از آن‌ها کلاهبرداری می‌کند. باتوجه به حساسیت پرونده، سرهنگ رجبعلی صفایی، رئیس کلانتری سناباد، با صدور دستوراتی تخصصی، کارآگاه جمال رحیمی، رئیس دایره تجسس این کلانتری، را مأمور رسیدگی به پرونده کرد.

با آغاز رسیدگی به این پرونده، زن چهل و دو ساله داستانش را از فوت همسرش آغاز کرد و گفت: من در اوج جوانی بودم که شوهرم فوت کرد. با مرگ او من سال‌ها تنها زندگی کردم و با ارثیه اش سرمایه گذاری موفقی انجام دادم و زندگی‌ام را با آن ساختم. همه چیز خوب بود تا اینکه سر و کله امیر در زندگی‌ام پیدا شد؛ جوانی که‌ نمی‌دانم از کجا و چطور من را دیده بود، اما مدام سر راهم سبز می‌شد. حتی مدت‌ها در بیرون از خانه‌ام می‌ایستاد یا من را دنبال می‌کرد تا با هم حرف بزنیم. با اینکه نزدیک به بیست سال با هم اختلاف سنی داشتیم، امیر توانست با چرب زبانی خامم کند و به صورت موقت با هم ازدواج کردیم.

از  واریز پول تا  خرید موتورسیکلت

شاکی با ارائه اسنادی به مأموران گفت: راستش در ابتدا ما زندگی خوبی داشتیم. امیر با محبت هایش توانسته بود تنهایی‌ام را پر کند؛ اما او شغلی نداشت و همیشه از بیکاری اش ناراحت بود؛ البته چند باری نیز برایش کار پیدا کردم، اما یک روز هم سر کار نرفت. در هر صورت همیشه هر وقت بیرون می‌رفتیم، من هزینه‌ها را حساب می‌کردم.

باوجود این، چون او جوان بود و غرور داشت، هر ماه به حسابش مبلغ درخورتوجهی واریز می‌کردم. تنها مشکل من این بود که امیر همیشه دیر به محل قرار می‌رسید. هروقت هم ابراز ناراحتی می‌کردم، بهانه می‌آورد که اتوبوس دیر آمده یا ترافیک بوده است. یک بار هم که خیلی دیر آمد، به من تصاویری از یک موتورسیکلت نشان داد و گفت: «کاش این موتورسیکلت را داشتم و دیگر هیچ وقت دیر نمی‌آمدم و مثل فیلم‌ها به اتفاق هم با موتورسیکلت بیرون می‌رفتیم.»

او من را راضی کرد موتورسیکلت را برایش بخرم. ما به یک فروشگاه رفتیم؛ فروشگاهی که در بدو ورود ما، فروشنده اش در مقابل امیر من را مادر خطاب کرد و گفت: «خانم این موتورسیکلت بهترین انتخاب برای پسر شماست». این حرف فروشنده خیلی من را ناراحت کرد، اما امیر نه تنها حرفی نزد، بلکه مدام به خرید موتورسیکلت بیشتر اصرار کرد.

این بار من او  را دنبال کردم

این زن که ماسکش را تا زیر چشمانش بالا داده بود، برای نوشیدن آب، ماسکش را پایین کشید و پس از یک نفس عمیق، ادامه داد: من تنها یک بار سوار موتورسیکلتی که پولش را داده بودم، شدم. آن هم همان روزی بود که‌ می‌خواستیم موتورسیکلت را به خانه ببریم.

بعد از اینکه سند موتورسیکلت را به نام امیر زدم، ما نه تنها دیگر بیرون نرفتیم، بلکه دیگر او را ندیدم. امیر دیگر سراغی از من نگرفت و پاسخ تلفن‌های من را هم نداد. یک ماه که گذشت، امیر را اتفاقی در پاتوق یکی از دوستانش با زن سالمند دیگری دیدم. راستش ابتدا فکر کردم این زن مادرش است، اما وقتی بیشتر نگاه کردم، متوجه شدم او هم یکی مانند من است.

 حدود یک ساعت منتظر شدم تا این زن از کافی شاپ خارج شد. بلافاصله به سراغ زن رفتم. من شماره او را گرفتم و همان شب با هم قرار گذاشتیم. آن زن گفت که همسرش فوت کرده و از سه ماه قبل با امیر آشنا شده و برایش یک خودرو صفر ثبت نام کرده است. حرف‌های این زن سبب شد همان طور که ابتدا امیر من را دنبال می‌کرد، این بار من او را دنبال کنم.

بازی با  احساسات زنان

شاکی با نام بردن از چهار زن دیگر اضافه کرد: من یک هفته امیر را دنبال کردم و او را سر قرار با چهار زن دیگر دیدم. زنانی که بین ۴۵ تا شصت سال سن داشتند. با همه این زن‌ها حرف زدم و متوجه شدم امیر از همه آن‌ها مبالغ درخورتوجهی پول گرفته است. به بهانه ایجاد کسب وکار از یکی ۱۰ سکه طلا گرفته بود و از دیگری چند ده میلیون تومان پول نقد.

او در واقع با توجه به ثروت طرف مقابل، از زنان طلب وسیله نقلیه، پول و طلا کرده بود. من دیگر امیر را دنبال نکردم. نمی‌دانم پای زنان دیگری هم در میان است یا نه. برای من تنها این مهم است که امیر را ادب کنم تا به خودش اجازه ندهد با احساسات زنان تنها بازی کند.

با ثبت اظهارات این زن، مأموران دایره تجسس کلانتری سناباد، تحقیقات گسترده‌ای برای ردزنی متهم آغاز کردند؛ تلاشی که نتیجه داد و مأموران متهم را در حالی که مشغول گفت‌و‌گو با یک زن میان سال بود، شناسایی و دستگیر کردند. پس از انتقال متهم به کلانتری سناباد، امیر موتورسیکلت بنلی را به زن بازگرداند و پس از گفت وگویی کوتاه، زن را از شکایتش منصرف کرد.

با توجه به احتمال حضور زنان دیگری در این پرونده، تحقیقات پلیس درباره کشف دیگر جرائم ادامه دارد و افرادی که با این شگرد مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند، می‌توانند برای شکایت و شناسایی متهم به کلانتری سناباد مراجعه کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.